بالاخره روز موعود فرا رسید . خبری که منتظرش بودیم شنیده شد . نه تنها من ، بلکه بسیاری مانند من .
شاید قسمت این بود که من این یخ زدگی قلمم و غبار گرفتگی وبلاگم بعد از مدتها را با خبر حضور خاتمی بشکنم . شاید قسمت این بود خاتمی نیز بسیاری چیزها را با حضور سبزش بشکند .
چند روزیست که ماجرای آمدن خاتمی را با جزئیات دنبال می کنم . با وجودی که از یک ماه پیش ، نوید آمدنش را از دوستان عزیزم دکتر شجاعپوریان و جناب مزروعی شنیدم و پس از آن بارها و بارها این صفحه را باز کردم تا درباره اش بنویسم اما به هر دلیلی آن را بستم . نمی توانم شادی خود را از آمدنش پنهان کنم . اعتقاد دارم که چنین سرمایه اجتماعی بزرگی نباید بماند برای روز مبادا و هیچوقت از آن استفاده نشود .
خاتمی آبرو و تمام سرمایه اجتماعی اش را به میدان آورده و شایسته تحسین است و تقدیر . خاتمی با بزرگترین ریسک ممکن وارد بازار سترگ و سختی شده است. همه می دانیم که چهار سال آتی کمتر از چهار سال ِ پس از یک جنگ نیست . سایه تحریم ، روابط سست و ضعیف با غرب ، بحرانهای اقتصادی و قیمت پایین نفت ، انتظارات برآورده نشده از نوع سهامی – عدالتی ، برنامه های غلط ، نیمه تمام و هزینه بر و … همه و همه دستاورد هرکسی است که بخواهد دور آتی در مسند امور باشد . صبر و ثباتی می طلبد بودن در این فضا .